آخرین مطالب
امکانات وب
به روی خودمان نمی آوریم. انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. خودمان را پشت روزمره ی هر روزه پنهان می کنیم. خودمان را گول می زنیم که زندگی نمی تواند چیزی بیشتر از این باشد و توی تمام کتاب ها و از زبان تمام آدم ها می خوانیم و می شنویم که باید پذیرفت. این چیزی ست که باید باشد و هست. تازه باید شکرانه ای داستان بزدلی های مردانه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بزدلی های مردانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baminodollehd بازدید : 11
دیروز، صبح ِخروسخوان از خانه بیرون زدم تا سری به نمایشگاه کتاب بزنم. توی مترو بودم که شنیدم کسی اسمم را صدا می زند. جالب بود. یکی از بچه های قدیمی بود که از قضا او هم مثل من تنهایی راهی نمایشگاه شده بود. خلاصه این برخورد را به فال نیک گرفتیم و نیم سا داستان بزدلی های مردانه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بزدلی های مردانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baminodollehd بازدید : 14
یادم هست چند سال ِ پیش، یکی از دوستان ِمامان، کارت خریدی را به او هدیه داده بود که با آن تنها میشد از یک شرکت خاص خرید کرد، آن هم فقط از طریق سایت شرکت. یعنی عملا در دنیای واقعی، اثری از این شرکت وجود نداشت. خاطرم هست که سقف اعتبار خرید آن کارت پانصد داستان بزدلی های مردانه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بزدلی های مردانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baminodollehd بازدید : 8
تازه گی ها (یعنی فکر می کنم که تازه گی ها، شاید هم از پیش ترها!) اتفاقاتی می افتد که آدم انگشت به دهان می ماند. مثلا بابت کاری، با دوستی صحبت می کنی و کلی قرار و مدار و ده بار زنگ و روضه و حرف و حدیث و ماه ها انتظار برای پیدا کردن ِکار و اینکه خاطرت داستان بزدلی های مردانه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بزدلی های مردانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baminodollehd بازدید : 11
پای حرف های آن مرد که می نشینم، خیلی برایم جالب است! راستش را بخواهید، من پای حرف هایش نمی نشینم، اون دارد مدام حرف می زند. مثل قحطی زده ای که به آب و آذوغه رسیده باشد. اما باز هم نه. نه تنها در برابر من، که در مقابل همه همینطور است. عطش حرف زدن دارد داستان بزدلی های مردانه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بزدلی های مردانه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baminodollehd بازدید : 19